جدول جو
جدول جو

معنی خشک مزاج - جستجوی لغت در جدول جو

خشک مزاج
(خُ مِ)
سودائی مزاج. تندخو. سبک سر. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَشْ / خُشْ مِ)
سالم و تندرست. که تن بیمار نیست
لغت نامه دهخدا
(تُ مِ)
شرور و محیل و فریب دهنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ نُ / تُ نُ مِ)
خیالی و وهمی و تندخو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ مِ)
کسی که بر یک رأی و بر یک جای قرار نگیرد و ثبات نداشته باشد ومتلون المزاج. (آنندراج). متردد و بی ثبات و بیقرار، سست و ضعیف و ناتوان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَکْکی مَ)
دودل. متردد. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
خوش خوی. خوش مشرب. (ناظم الاطباء) ، آنکه دارای مزاج سالمی است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکی مزاج
تصویر شکی مزاج
دو دل و متردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک مزاج
تصویر نیک مزاج
نیکسرشت نیکنهاد آنکه دارای مزاج سالمی است، خوش خوی خوش مشرب
فرهنگ لغت هوشیار
هشت سرشت شامل چهارمزاج مفرد (حار بارد رطب یابس) وچهارمزاج مرکب (حاررطب باررطب حاریابس باردیابس) است: (دینی گفت: آفرینش مردم ازچهارعناصروهشت مزاج مفردو مرکب علی سبیل الاعتدال حاصل شود... دینی گفت: ازاینها هرچ بطبع گرانترست زیرآمد وهرچ سبکتر بالا تازمین - که باردیابس است وازهمه ثقیل تر - مشمول آب آمده وآب شامل او و آب - که بارد رطب است وثقیلتر از هوا - مشمول هوا آمدوهوا شامل او وهوا که حاررطب است وثقیلتر ازآتش مشمول آتش آمد و آتش شامل او وآتش که حاریابس است - مرکز ومقر اوبالای هرسه آمد)، عناصراربعه (آب باد خاک آتش) واخلاط اربعه (صفرا سودا بلغم خون)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که یبوست دارد، خشن، خشک مزاج
فرهنگ گویش مازندرانی
خشک مغزی، خشکی
دیکشنری اردو به فارسی
خوش رفتار، شاد، شاداب
دیکشنری اردو به فارسی